جای خالی بانوی توانمند ایرانی بر روی پرده نقرهای
سینمای جهان به دنبال نشان دادن ظرفیت زنان موفق است اما در ایران فیلمسازان در این باره کمکاری میکنند
به فهرست جشنوارههای معتبر هرسال بنگرید: اسکار، کن، ونیز، برلین. هرسال یک فیلم از زنان موفق در یکی از این فستیوالها خودنمایی میکند. همین امسال «اسپنسر» را پابلو لاراین بر اساس زندگی پرنسس دایانا ساخت و در جشنوارههای متعدد درخشید و بازی کریستین استورت ستوده شد. در کنارش فیلمی نیز که اسکار بازیگری را به ویل اسمیت داد، هرچند نگاهی مردانه داشت، حول زندگی خواهران ویلیامز موفق شد در آکادمی در چندین رشته نامزد شود. فیلمهای دیگری هم بودند. طبق آمار موویاینسایدر سینمای هالیوود سال گذشته 554 فیلم با قهرمان زن ساخته شد که تقریبا نیمی از آنها حول زندگی واقعی زنان موفق بود.
این اتفاق هرسال میافتد. از فیلم «آوایموسیقی» بگیرید تا «بانوی آهنین» و «بازیهایمولی» و «ملکه صحراها».
هالیوود از همان ابتدا به فیلمهای زندگینامهای علاقه فراوانی داشته است زیرا به طور معمول، فیلمنامههای بیوگرافی بازیگران بزرگتری را جذب میکنند، بازیگرانی که به دنبال ایفای نقشی هستند که مخاطب با آن شخصیت آشناست و درباره آن شخصیت ذهنیت مشخصی دارد. حضور ستارهها به فیلمها کمک میکند بودجه بیشتری داشته باشند. نتیجه این بودجه بیشتر اکران گستردهتر است. فیلمهایی با حضور ستارهها و با اکران گسترده مسلما در اسکار مورد توجه قرار خواهند گرفت.
توجه به زنان موفق در فیلمهای زندگینامهای امروزه باعث شده است این گونه فیلمها زیرژانری را با عنوان فیلمهای زنانه-زندگینامهای ثبت کنند، ژانری که هم مخاطب را به سینما میکشاند هم دل جشنوارهها را میبرد.
در پله اول فیلمنامهنویسی، همه استادان تأکید میکنند موانع اهمیت فراوانی دارند. این تأکید حتی گاهی آن را در حد ایده و شخصیت هم بالا میبرد، مسائلی که شخصیت باید از آنها عبور کند تا به هدفش برسد. همه فیلم مبارزه شخصیت است و این رسما اهمیت موانع را نشان میدهد. قهرمان زن همواره و در تمامی جغرافیا و سراسر تاریخ مشکلات بیشتری برای رسیدن به اهدافش داشته است و این شاید بزرگترین دلیل برای جذاب بودن این ژانر باشد. زن برای قهرمان شدن علاوه بر مسائل بیرونی، درگیر وظایفی است که به عنوان مادر و همسر در زندگی دارد. فیلم «عزیز میلیوندلاری» را مرور کنید، فیلمی شبیه «راکی» که قهرمانش یک بوکسور زن است. مگی، قهرمان «عزیز میلیوندلاری»، همان موانع «راکی» را پیش روی خود دارد، به علاوه اینکه نقاب زن بودن برای او به عنوان عضوی از خانواده و همچنین جنس ضعیف و جنس ظریف در پی دارد. مسیر مگی بهمراتب دشوارتر از مسیر راکی خواهد بود. قهرمانی را فرض کنید که هم مسائل مادرانگی را دارد، همان وظایفی که مادر در فیلم «میم مثل مادر» داشت، هم یک زن خانهدار است. قهرمان فیلم «به همین سادگی» نیز با آن درگیر بود و همزمان برای هدف بزرگتری هم میجنگید. این شخصیت هم برای مخاطب آشناست هم ملموس، و هم دوست داشتنی. از طرف دیگر، تأثیر شگرفی بر مخاطب میگذارد و به او انگیزه میدهد. به قول ارسطو، در او تطهیری شکل میگیرد که هنر مخاطب را از حالتی منفعل به فعلیتی مثبت بکشاند.
اما در سینمای ایران، با وجود نقش اجتماعی پررنگ زنان در جامعه، این موفقیتها و این زنان موفق در آینه سینما تصویر نشدهاند. سوژه کم نداریم. از رابعه در عرفان، پروین در شعر، تا زنان سیاستمدار و زنان تاریخساز و حتی در تاریخ معاصر و زنانی که در هشت سال دفاع مقدس حضور داشتهاند، به صورتی مشهود این زنان در ادبیات مخاطب را به خود جذب کردهاند ولی در سینما هنوز آن گونه که باید به آنها پرداخته نشده است. این ضعف به هنرمند برمیگردد و به نداشتن شناخت کاملش درباره این سوژهها و تسلط نداشتن او بر میل مخاطب به شنیدن این قصهها. شاید استقبال از کتابهایی با این موضوعات سینماگر را به این سمت سوق دهد. از طرف دیگر، حمایتی که سیاستگذاران جشنوارههای خارجی و استودیوها در پررنگ نشان دادن زنان موفق در فیلمها اعمال میکنند در اینجا اعمال نمیشود. نگاه حمایتی وجود ندارد و این سینمای بهشدت جذاب در بیتوجهی، حتی کورسویی برای امید ندارد.
نویسنده: محبوبه سلطانی
منبع: شهربانو