کد مطلب: ۲۴۳۷۲۳ | تاريخ: ۱۳۹۹/۱۱/۱۱ | ساعت: ۱۱ : ۱
تجربه تلخ انتخابات 84 و روی کارآمدن احمدینژاد، آینه تمام نمای اصلاحطلبان است تا همواره در انتخاباتها به اجماع برسند. انتخاباتی که اصلاحطلبان نتوانستند بر سر کاندیدای واحد توافق کنند تا اینکه در نهایت احمدینژاد سکان دولت را به دست گرفت و اصلاحطلبان ، از راه یافتن به پاستور بازماندند.
حال 15 سال از آن اتفاق گذشته و اصلاحطلبان هر بار در انتخابات با سازوکار اجماع سازی وارد میشوند تا به اجماع برسند؛ اجماعی که بتواند آنها را به گزینه نهایی برساند. در واقع به رغم اینکه به باور برخی، اصلاحطلبان برخلاف اصولگرایان، آسانتر به اجماع میرسند اما گویا آنها هم گرفتار اختلافات درون جریانی شدهاند تا جایی که برخی چهرههای سیاسی، نقش خاتمی را در جریان اصلاحات مانع حاکم شدن خرد جمعی و برخی نیز «تَکرار میکنم» خاتمی را عامل به حرکت درآوردن بدنه رأی اصلاحطلبان در 1400 میدانند.
حجت الاسلام رسول منتجبنیا، فعال سیاسی اصلاحطلب که به گفته خود رفیق چهل ساله رییس دولت اصلاحات است، ضمن انتقاد از فردگرایی در جریان اصلاحات، به خبرگزاری خبرآنلاین میگوید: «از آقای خاتمی انتظار میرود که اگر همان " تَکرار میکنم" را میگوید حداقل بگوید "تَکرار میکنم" که مردم به اصلاحطلبان و احزاب و عصارههای ملت که در احزاب حضور دارند رأی بدهند نه اینکه بگوید به لیستی که بنده امضا کردم رأی بدهید.»
منتجب نیا که از منتقدان جدی شورای عالی سیاستگذاری اصلاحطلبان است و همواره آن را مانع فعالیت احزاب اصلاح طلب می دانست، عنوان می کند که نهاد جدید اجماع ساز همان شورای عالی سیاستگذاری است و ایرادات آن را دارد. او بر این باور است که شورای عالی سیاستگذاری ، تعدادی از احزاب اصلاحطلب را متلاشی کرده است. منتجب نیا، این استدلال که باید از حضور شخصیتهای حقیقی استفاده شود را تجربه بسیار تلخ و نامیمون میداند.
مشروح مصاحبه خبرگزاری خبرآنلاین را با رسول منتجب نیا، دبیرکل حزب جمهوریت و چهره سیاسی اصلاحطلب بخوانید؛
*****************
*آقای منتجب نیا! نهاد اجماع ساز اصلاح طلبان بالاخره به سرانجام رسید اما به نظر می رسد نوعی گرته برداری از همان سازوکار قبلی است و اخیرا 15 شخصیت حقیقی نیز برای عضویت در این سازوکار انتخاب شدهاند. از نگاه شما این نهاد اجماع ساز با شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان چه تفاوتی دارد؟
زمانی که حزب جمهوریت ایران اسلامی را تشکیل دادیم آغاز کار ما بود و عضو شورای هماهنگی اصلاحطلبان نشده بودیم. چند ماهی است که درخواست کردهایم حزب جمهوریت را به عنوان عضو شورای هماهنگی اصلاحطلبان دعوت کنند تا بتوانیم در آنجا صاحب رأی باشیم. هنوز هم ما را دعوت نکردند مبنی بر اینکه نمایندهای را از سوی حزب جمهوریت تعیین و به جلسه بفرستیم. بنابراین آنچه که بنده میگویم اطلاعاتی است که از خارج از این شورا دارم و از درون شورای هماهنگی خبر مستقیم ندارم و گاهی طی تماس با مسئولان و یا تماس آنها با ما تا حدودی از وضعیت اطلاع داریم.
دو سازوکار برای اجماع سازی و همچنین فعال شدن اصلاح طلبان در انتخابات در دست بررسی و مطالعه است یک سازوکار در شورای هماهنگی اصلاح طلبان مطرح شده که بار مسئولیت تبلیغات انتخاباتی اصلاح طلبان به دوش احزاب باشد یعنی آنچه که در گذشته در سال 94 رخ داد و شورای عالی سیاستگذاری تشکیل شد، عمر آن به پایان رسید و به جای آن ارگان دیگری، کارها را به عهده گرفته است این ارگان همان ارگانی بوده که از اوایل انقلاب، این بار را بر دوش داشته است که همان شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب است.
*در مورد ایراداتی که به سازوکار جدید وارد می شود نظرتان را بفرمایید.
دوستان معتقدند تعدادی از شخصیت های حقیقی هستند که عضو هیچ حزب یا دبیر هیچ حزبی نیستند اما در عین حال صاحب نظر هستند، نفوذ دارند و می توان از دیدگاه و نفوذشان به عنوان شخصیت های حقیقی بهره برد. بنابراین از این افراد باید در شورای هماهنگی بهره برد تا آنها نقشی داشته باشند. تعدادی از افراد هستند که عضو تشکل نیستند به عنوان مثال افرادی مانند آقای موسوی خویینی ها دبیر مجمع روحانیون و عضو حزب است. اما کسانی هستند که عضو و هیچ حزبی نیستند. در شورای عالی سیاستگذاری هم همین استدلال را مطرح کردند وقتی که اختلاف نظر بین شورای هماهنگی و کمیته راهبردی شورای مشورتی آقای خاتمی به وجود آمد گفتند که این دو را در هم ادغام کنیم و در نتیجه اعلام شد به جای مسئولان کمیته ها، دبیران کل احزابی که عضو شورای هماهنگی هستند به اضافه تعدادی از شخصیت های حقیقی شرکت کنند. این موضوع مشکل ایجاد کرد چراکه شخصیت های حقیقی یکی دو نفر نبودند بلکه به یکباره تعدادی بالغ بر 20 نفر در کنار تعدادی از دبیران کل احزاب اضافه شدند وقتی که چشم باز کردیم متوجه شدیم اگر دبیران کل احزاب در اقلیت نیستند تقریبا به موازات آنها شخصیت های حقیقی هم به جلسات دعوت شدند.
در میان بزرگان اصلاح طلب، یکی گفت 15 نفر،دیگری گفت6، 7 نفر دعوت می کنم بنابراین تبدیل به یک تعاونی شد که به نوعی دارای سهام است به بیانی دیگر هر کدام از این شخصیت ها برای خودشان سهمی قائل شدند مبنی بر اینکه نیروهای حقیقی معرفی کنند که در نتیجه سر از شورای عالی سیاستگذاری در آوردند که بنده اعلام کردم این لویه جرگه ای بیش نیست که هیچ تناسبی با روح اصلاح طلبی ندارد. در واقع یک مجموعه ای دور هم می نشینند و مشورت می کنند و دستور صادر می کنند که اصلاح طلبان در سراسر کشور چه کاری انجام بدهند.
بنده هم اوایل درجلسات شورای عالی سیاستگذاری شرکت می کردم اما بعدها دیدم که وضعیت این گونه است شرکت نکردم درحزب اعتماد ملی هم اختلاف نظر ایجاد شد بنابراین شورای عالی سیاستگذاری اصلاح طلبان به جای اینکه عامل وحدت شود در درون احزاب هم اختلافاتی ایجاد کرد.حزب اعتماد ملی به چالش کشیده شد.انجمن اسلامی مهندسین دانشگاه به چالش کشیده شد. به بیانی دیگر شورای عالی سیاستگذاری، تعدادی از احزاب را متلاشی کرد و خودش جایگزین احزاب شد.
*شما اشاره کردید که یک دلیل اختلافات در شورایعالی سیاستگذاری حضور شخصیت های حقیقی بود. اما همین شخصیت های حقیقی در سازوکار جدید اجماع ساز اصلاح طلبان حضور دارند و ...
در حال حاضر این استدلالی که مطرح می شود مبنی بر اینکه باید از حضور شخصیت های حقیقی استفاده شود تجربه بسیار تلخ و نامیمونی را در شورای سیاستگذاری پشت سر گذاشته و نتیجه آن هم نتیجه مطلوبی نبود که نمونه آن عملکرد لیست امید و شورای شهر است که قابل دفاع نیست.
در حال حاضر یک سازوکار این است که دبیران کل احزاب اصلاح طلبی که عضو شورای هماهنگی هستند به علاوه 15 نفر شخصیت حقیقی، در نهاد اجماع ساز حضور دارند. شخصیت های حقیقی هم بدین معناست که برخی پشت صحنه بنشینند و نیرو معرفی کنند آن زمان مجموع اینها تشکیل شورایی است که می خواهد برای انتخابات تصمیم گیری کند بنابراین این سازوکار تقریبا عبارت دیگر همان شورای عالی سیاستگذاری است به بیانی تفاوت چندانی با آن شورا ندارد.
ممکن است محل تشکیل جلسه در دفاتر احزاب یا شورای هماهنگی باشد اما تصمیم گیرنده همین مجموعه هستند یکی از اعضای شورای هماهنگی درباره نتیجه نهایی نهاد اجماع ساز به بنده گفت که ابتدا 150،160 نفر معرفی شدند که به تدریج کم شدند تا اینکه به 19 و سپس به 15 نفر رسید. حال اینکه بر چه اساسی این افراد انتخاب شدند معیار و ملاک مطرح نیست بلکه مهم، میزان نفوذ شخصیت هایی است که این افراد را معرفی می کنند.
*منظورتان این است که باز هم نقش احزاب در این سازوکار نادیده گرفته شده است؟
از نظر بنده این سازوکار، سازوکار درستی نیست و بدتر از شورای عالی سیاستگذاری است و باز هم به معنای تحت الشعاع قرار دادن احزاب است. پرسش اصلی این است که چرا دوستان از اینکه بار را بر دوش احزاب بگذارند نگران هستند در حالی که بعد از انقلاب، همواره در ایام انتخابات، احزاب خط امام و اصلاح طلب این بار را به دوش می کشیدند و کارها را به خوبی هم انجام می دادند شخصیت های حقیقی موثر که بسیار محترم هستند اولین سوال از آنها این است که چرا آنها حزب تشکیل نمی دهند و یا عضو احزاب شوند؟
مگر نگرانی خاصی وجود دارد یا دون شأن آنها است که عضو حزبی شوند؟ دوم اینکه حال نخواستند عضو حزب یا دبیر حزبی شوند چرا تاوان این انتخاب آنها را باید احزاب بپردازند؟ چرا آنها در کنار احزاب قرار می گیرند؟ به بیانی دیگر یک شخصیت حقیقی که یک نفر است در کنار یک حزبی که در سراسر کشور شعبه و دفتر و برنامه و اساسنامه دارد قرار می گیرد. حزب یک رأی دارد یک شخصیت حقیقی هم یک رأی دارد بنابراین این عادلانه نیست.
* با وجود این انتقادات، چرا برخی همچنان اصرار دارند اشخاص حقیقی باید در کنار احزاب در سازوکار جدید ایفای نقش کنند؟
توجیهی که برخی در این باره مطرح می کنند چه درست چه نادرست، این است که می گویند این شخصیت های حقیقی که دعوت می شوند صاحب رأی نیستند بلکه مشاور هستند و تنها از دیدگاه و نظرشان استفاده می شود باز هم این موضوع مشکلات را کمتر می کند نه اینکه مشکلی ندارد. مگر احزاب نمی توانند تصمیم بگیرند یا مگر نیاز به قیم یا رهبر یا راهبر دارند که کسی بیاید بر آنها نظارت کند!
به رغم همه اینها فرض را بر این بگذاریم که این قضیه را بپذیریم بهتر از این است که شخصیت های حقیقی هم صاحب رأی باشند. این یک ساز وکار است.
*اخیرا آقای رهامی به سازوکار دیگری اشاره کرد، ارزیابی شما از آن سازوکار چیست؟
ساز وکاری که از آقای محسن رهامی در مصاحبه ای نقل شده این است که یک مجموعه ای از اصلاح طلبانی که ریشه نظرات و دیدگاه هایشان تا حدودی به هم نزدیک تر است دور هم جمع شوند. به این دلیل که در بین اصلاح طلبان یک عرض عریضی و فضای گسترده ای وجود دارد که اندیشه های مختلف در آن می گنجد فقط اسم اصلاح طلبی و بخشی از مشترکات، آنها را در کنار هم قرار داده است و یا بسیاری با یکدیگر اختلاف نظرات جدی دارند.
آقای رهامی می گویند که ما بعد از انقلاب از دوره دوم مجلس، کمیته های نانوشته ای در دولت و در مجلس داشتیم به گونه ای که افراد همفکر دور هم جمع می شدند و به آنها نیروهای خط امام می گفتند که بنده جزو آن گروه و کمیته بودم که در دوره های مجلس این کارها را انجام می دادیم بعدها این به گروه های خط امام تبدیل شدند که شامل حدود 8 انجمن بودند که دور هم جمع می شدند و به نوعی با یکدیگر همفکر بودند تا دوم خرداد 76، این وحدت و انسجام بین نیروهای خط امام وجود داشت غالبا محوریت نیز برعهده مجمع روحانیون مبارز بود و بسیاری جلسات در دفتر مجمع برگزار می شد که بنده نیز مسئول اجرایی مجمع بودم که جلسات در آنجا برگزار می شد. از دوم خرداد به بعد، اسم تغییر کرد و به اصلاح طلبی و اصلاحات تغییر نام پیدا کرد و بسیار گسترش پیدا کرد یعنی هر کسی که کمترین تناسب و موضعگیری با این گروه های خط امام داشت وارد اصلاحات شد و در نتیجه دیدگاه های مخالفی را در درون خود جای داد.
آقای رهامی می گوید که در درون اصلاحات یک فراکسیونی وجود دارد که اینها با یکدیگر همفکر هستند همان فراکسیون قبل از دوم خرداد. ما در سال 92 نیز این فراکسیون را فعال کرده بودیم و حدود 12 حزب اصلاح طلب، هر هفته جلسه داشتیم و با هم هماهنگی هایی ایجاد می کردیم اما متاسفانه برخی آمدند اختلاف ایجاد کردند و خواستند اختلافات را جمع کنند که در نهایت آن فراکسیون را منحل کردند و دو کمیته ادغام شد و تبدیل به شورای سیاستگذاری شد. برخی از دوستان بر این باورند که ما آن فراکسیون را احیا کنیم یا به بیانی دیگر این فراکسیون را داریم و مدت هاست جلسات را برگزار می کنیم. حال ممکن است این فراکسیون به یک مرکز هماهنگی و ایجاد اجماع و اتفاق بین اصلاح طلبان تبدیل شود یا اینکه ممکن است این توفیق نصیب نشود و خودشان یک مجموعه ای داشته باشند و لیست بدهند. بنابراین هنوز روشن نیست اما این تلاشها در حال انجام است.
خلاصه کلام اینکه در درون اصلاحات دو ساختار در حال حاضر در حال شکل گیری است یکی در شورای هماهنگی احزاب اصلاح طلب که به اضافه شخصیت های حقیقی است دیگری فراکسیونی است که آقای رهامی اعلام کرده و آن هم در حال شکل گیری و فعالیت است.
بر این باورم که کارها باید برعهده احزاب باشد و بهتر است شخصیت های حقیقی هم یا عضو حزب شوند یا حزب تشکیل دهند. حداکثر از شخصیت های حقیقی به عنوان مشاور استفاده شود نه اینکه حق رأی داشته باشند چراکه صاحب حق رأی بودن شخصیت های حقیقی جفایی به تحزب و احزاب اصلاح طلب است.
*درباره این نهاد اجماع ساز بسیاری نظر نهایی آقای خاتمی را تعیین کننده تلقی می کنند اما در عین حال می گویند که آقای خاتمی باید تابع جمع باشد و باید از فردگرایی دوری کنیم، چرا اصلاح طلبان درباره شخص خاتمی رفتار دوگانه ای دارند؟
در این که آقای خاتمی فرصت بسیار ارزشمندی برای کشور و نظام است تردیدی نیست در واقع محبوبیت و میزان نفوذ او گرچه مانند سابق نیست اما هنوز قابل انکار نیست و هنوز هم بسیاری به خاتمی علاقه مندند.چندی پیش هم در مصاحبه ای اشاره کردم که هنوز هم آقای خاتمی کاندیدا شود رأی بسیار بالایی به دست می آورد و رکورد می شکند. هر چند به نظر نمی رسد که او کاندید شود. به هر حال واقعیتی است که درباره خاتمی وجود دارد. اینکه چرا آقای خاتمی چنین جایگاهی بین مردم دارد به دلیل فکر و اندیشه او است مردم آقای خاتمی را به عنوان فردی که مردم دار است، به مردم و خرد جمعی و جمع علاقه مند است می شناسند در عین حال با فردگرایی و فردمحوری مخالف است.
آقای خاتمی در دوران ریاست جمهوری اش مسئله جامعه مدنی و گفت و گوی تمدن ها را مطرح کرد و همواره بر تحزب و شوراها و نظام شورای تاکید داشت نه به این دلیل که فردیت و شخصیت فردی اش مورد توجه باشد بلکه به دلیل اندیشه و فکری که دارد مورد علاقه است.
بنابراین باید از وجود چنین شخصیتی و همچنین نفوذ اجتماعی به نفع مردم و تحزب وخرد جمعی استفاده شود همچنین از شخصیت خاتمی برای تقویت احزاب در کشور استفاده شود ما نباید شخصیت او را نقطه مقابل تحزب و احزاب قرار بدهیم نباید این گونه باشد که در مورد هر کسی که به سمت تحزب رفت بگوییم آقای خاتمی را قبول ندارد. او شخصیت محبوبی است و همه به ویژه اصلاح طلبان به او علاقه دارند.
بنده رفیق 40 ساله خاتمی هستم و ارادت دارم در این باره تردیدی نیست اما نباید آقای خاتمی را به عنوان یک فرد یا محور، مبنی بر اینکه او باید تایید کند یا فرمان صادر کند تقلیل دهیم این مسئله با روح اصلاح طلبی مغایرت دارد اگر این گونه بیندیشیم به نام جامعه مدنی و اصلاحات و خرد جمعی و تحزب، مردم را به فردمحوری و فردگرایی دعوت کردیم.
بنده همیشه با این تفکر مخالف بود و بر این باورم که شخصیت ها باید موقعیت خودشان را فدای جمع کنند نه اینکه جمع را فدای موقعیتشان کنند.شخصیت ها و تشکل ها باید موقعیت خود را فدای مردم کنند نه اینکه مسائل مردم را فدای موقعیت خودشان کنند شخصیت هایی مانند آقای خاتمی و یا آنهایی که چه در حصر و چه آزاد هستند، شخصیت های پرنفوذ و پرسابقه و محبوب هستند بنابراین از این شخصیت ها برای تثبیت و تحکیم تحزب و گام برداشتن در راستای نظام حزبی استفاده شود اگر بخواهیم کاری انجام دهیم به جای اینکه در برابر این شخصیت ها تملق و چاپلوسی کنیم و آنها را به عنوان یک محور مطلق و بدون نقص و ایراد قلمداد کنیم و همه چیز را به آنها منتهی کنیم باید آنها را در کنار مردم و احزاب قرار دهیم و از موقعیت آنها به نفع احزاب و مردم استفاده کنیم. تلاششان هم در راستای تقویت احزاب باشد.
بنده با آقای خاتمی در سال های گذشته صحبت کردم او هم همین تفکر بنده را دارد و به شدت مخالف این است که کسی محور شود و احزاب و جمع را تحت الشعاع قرار دهد و جمع را فدای فرد کند. او با این گونه تفکرات مخالف است اما نمی دانم چرا برخی ها می خواهند فرد را جایگزین جمع کنند و احزاب را تحت الشعاع شخیت های مطرح جامعه قرار دهند.
*نقش آقای خاتمی را در انتخابات 1400 چگونه ارزیابی می کنید؟ با توجه به اینکه برخی بر این باورند که " تَکرار می کنم" آقای خاتمی مانند گذشته تاثیر ندارد.
بنده بر این باورم که در انتخابات، احزاب نباید همه چیز را به شخص آقای خاتمی ختم کنند و خودشان اظهارنظر نکنند. آقای خاتمی از حالا باید جمع احزاب و شخصیت های بانفوذ را حمایت کنند و آنها را در جامعه مطرح کنند چراکه اگر عمر نوح هم داشته باشیم یک زمانی است که دیگر نیستیم.
بنابراین ما باید برای همیشه این کشور و آینده تاریخ بیاندیشیم از این رو اگر به جای خاتمی بودم می گفتم که دیگر دخالت نمی کنم و به سراغ احزاب بروید و اگر مسئله ای است رهنمودی را به طور کلی بیان می کنم تا احزاب خودشان تصمیم گیری کنند. این گونه نباشد که احزاب تصمیم گیری کنند اما بعد ببینیم آقای خاتمی چه می فرمایند یا آیا آن تصمیم را تایید یا رد می کنند. بنابراین این کار درستی نیست و غیردموکراتیک است. در واقع بنای سست و نادرستی است که اگر در تاریخ گذاشته شود آیندگان قضاوت خوبی نسبت به ما و شخصیت های ما نخواهند داشت.
بنابراین از آقای خاتمی انتظار می رود که اگر همان " تَکرار می کنم" را می گوید حداقل بگوید "تَکرار می کنم" که مردم به اصلاح طلبان و احزاب و عصاره های ملت که در احزاب هستند رأی بدهند نه اینکه بگوید به لیستی که بنده امضا کردم رأی بدهید. در واقع آقای خاتمی باید حمایت خود را از احزاب اعلام کنند که اگر صورت گیرد کار ماندگاری است و به نظام حزبی کمک می کند.برخی اصلاح طلبان مخالف استقلال احزاب هستند
*برخی بر این باورند که بسیاری از چهره های اصلاح طلب از جانب آقای خاتمی سخن می گویند یا اینکه برخی قبلا مطرح کرده بودند که آقای خاتمی تحت تاثیر یکی دو حزب اصلاح طلب مانند حزب اتحاد ملت است، ارزیابی شما از این مسئله چیست؟
بنده نه اسم کسی و یا نام حزبی را نمی برم.برخی اندیشه ای را که بنده اعلام کردم و معتقدم شخص آقای خاتمی همین اندیشه را دارد را قبول ندارند آنها موافق نیستند احزاب به صورت مستقل تصمیم بگیرند و نظر بدهند.آنها می خواهند سازوکاری ایجاد کنند که خودشان به جای احزاب دیگر تصمیم گیر باشند. شورای عالی سیاستگذاری که قبلا تشکیل و الان منحل شده بر همان اساس بود. در جلسه اول شورای عالی سیاستگذاری که 40 نفر نشسته بودند یکی از دبیران کل حزب از جایش بلند شد و گفت که قرار بود از هر حزب، یک نفر باشد اما از یکی از احزاب، حدود 14 نفر با عناوین مختلف حضور دارند. این کجای دموکراسی است که برخی تحت عنوان احزاب یا شخصیت حقیقی، یک سری احزاب کوچک و اقماری تشکیل دهند تا بتوانند در شورای تصمیم گیری، اکثریت را در اختیار داشته باشند.
به هر حال به تعبیری این زرنگی های برخی دوستان بود که هنوز هم دارند و نظرشان را به نوعی بر دیگران تحمیل می کنند. بنابراین اینها کار درستی نیست و اجازه بدهند احزاب فعالیت کنند. همه باید تلاش کنیم که احزاب قوی شوند نه اینکه آنها را کنار بگذاریم و جایگزینی برای آنها تعیین کنیم. بنابراین هستند افرادی تمامیت خواه و انحصار طلبی هستند که این کارها را انجام می دهند گاهی این انحصارطلبی در خودمان هم وجود دارد که باید آن را از زندگی مان حذف کنیم و تابع نظر جمع باشیم و در نتیجه نظام حزبی را بپذیریم.
منبع: خبرآنلاین