کد مطلب: ۲۳۸۶۷۸ | تاريخ: ۱۳۹۹/۹/۲۸ | ساعت: ۱۱ : ۹
چرا قصهگویی و قصهشنیدن برای ایرانیها اینقدر جذاب است و وارد سنتهای عامه مردم مثل سنتهای شب یلدا شده است؟
قصهگویی یا همان قصهخوانی را میتوان یکی از قدیمیترین و ابتداییترین شیوههای برقراری ارتباط فرهنگی میان مردم دانست و مختص فرهنگ و سنت ایرانی هم نیست. تاریخ کشورهای مختلف مملو از قصههایی است که با گذشت سالهای طولانی هنوز کهنه نشده و سینهبهسینه گشته تا به بچههای نسل امروزی برسد. از وقتی موضوع و شخصیتهای قصه و فضایی که کل داستان در آن اتفاق میافتاد با گویشهای محلی آمیخته شد، مورد توجه اقوام مختلف قرار گرفت و آرامآرام وارد فرهنگ عامه هم شد.
امسال قرار است در شب چله دور از هم باشیم، اما سنت قصهگویی یلدا میتواند داخل خود خانوادهها انجام شود. فکر میکنید تغییر شکل و شمایل شب چله امسال بهخاطر کرونا تأثیری در سنتهای این شب دارد؟
قصهگویی، خاطرهبازی و یادکردن از گذشتگان، بخش مهمی از سنتهای شب چله بوده و گاهی اوقات قصهگویی یا حافظخوانی به بخش جذاب دورهمیهای این شب بدل میشد. امسال هم قرار است کسی به مهمانی نرود، اما قطعا خانوادهها میتوانند در خانه خودشان سنتهای شب چله را داشته باشند. خواندن اشعار حافظ همیشه در این شب با ماجراهای شیرینی همراه بوده است. گاهی اوقات اشعار حافظ غلط خوانده میشود، درحالیکه دیوان حافظ یکی از شاهکارهای ادبیات فارسی است و باید معانی اشعار حافظ را درک کنیم تا بتوانیم بهدرستی آنها را بخوانیم. متأسفانه چنین سنتهای زیبا و پسندیدهای به مرور زمان از یادها رفته و خیلیها صرفا به تهیه انار و هندوانه و آجیل شب چله فکر میکنند تا شنیدن قصههایی که طعم گیلاس داشت.
قصهگویی شب چله مبتنی بر داستانسرایی بود یا انتقال فرهنگ و سنت هم صورت میگرفت؟
از طریق داستانهای عامهپسند، انتقال فرهنگ هم صورت میگرفت، اما در حدی که برای شنونده جذاب باشد. درواقع از وقتی قصه به آینهای برای انعکاس خصوصیات اخلاقی و سبک زندگی و حتی زبان و ادبیات اقوام بدل شد، فرهنگ قصهگویی هم جای خودش را بین مردم باز کرد و خودآگاه یا ناخودآگاه انتقال فرهنگ به نسلهای بعدی هم صورت گرفت. معمولا رسم هم بر این بود که قصهها را بزرگترها روایت میکردند و کوچکترها صرفا شنونده بودند. قصهگویی شاید رسالتی بوده که پدربزرگها و مادربزرگها به دوش میکشیدند و اینکه امروز شب چله با همه کمی و کاستیهایش هنوز برقرار است را مدیون آنها هستیم.
این سنتها نسل به نسل منتقل میشد یا پدربزرگها و مادربزرگها برای روایت کردن داستان در شب چله به کتابها یا روایتهای مکتوب رجوع میکردند؟
تا وقتی یادگیری دستور زبان فارسی یا بهعبارتی پیداکردن سواد خواندن و نوشتن در اختیار افراد معدودی قرار داشت، قصهها و روایتهای بعضا تاریخی، نسلبهنسل و سینهبهسینه منتقل میشد، اما سر و شکلگرفتن نظام آموزشی و باسوادشدن مردم، انقلابی در قصهخوانی و قصهگویی، بهخصوص در شب چله بهپا کرد. وقتی عده زیادی از مردم باسواد شدند، سواد رجوع به کتابها و روایتهای مکتوب و خواندن آنها را هم پیدا کردند و میتوان گفت فرهنگ قصهگویی و حتی قصهنویسی دستخوش تغییرات وسیعی شد و این تغییرات ساختاری هنوز هم ادامه دارد.
بچههای نسل قبل شما را با قصههای شیرینی میشناسند که در برنامه زیر گنبد کبود روایت میکردید. تبحر شما در روایتگری چقدر تحتتأثیر سنت قصهگویی در شب چله بوده است؟
بخشی از تجربهام در زمینه قصهگویی را یک امر ذاتی میدانم که از خانواده مادری به ارث بردهام و بخش دیگری از آن حاصل کار، تمرین، مطالعه، گوشکردن و فراگیری فن بیان است. بچههای نسل امروز باید بدانند که بخشی از موفقیت انسانها مرهون خوب گوشکردن است. گوشکردن با دقت بالا به فرآیند یادگیری کمک میکند و تکرار آن به یک تخصص بدل میشود.
بهترین قصهای را که در شب چله دوران کودکی شنیدید به یاد دارید؟
بله، قصه جنگ رستم و دیو سفید که مرحوم خالهخانم، یعنی خاله مادرم تعریف میکرد برایم شنیدنی بود. قصهگویی خالهخانم در شب چله برای ما یک اتفاق نمادین بود. شب چله که میشد به اتفاق مادرم، مرحوم داییام و یکسری از بچههای فامیل به خانه خالهخانم میرفتیم و زیر کرسی با جان و دل به قصههایش گوش میکردیم. خالهخانم آنقدر مهربان و خوشصحبت بود که هرقصهای تعریف میکرد به دل مینشست و با قصههایش دل ما را بهدست میآورد. قصه جنگ رستم و دیو سپید را هم به تعبیر خودش با اندکی تغییر برایمان تعریف میکرد.
بخشی از سنتهای شب چله تاحدودی به فراموشی سپرده شده، درحالیکه باید از این فرصت برای ترویج فرهنگ قصهگویی و شعرخوانی استفاده کرد. برای احیای چنین رسمی چه پیشنهادی دارید؟
این یک واقعیت است که رسم قصهگویی و حتی شعرخوانی در شب چله بهتدریج کمرنگ شده و دلیلش تندشدن ریتم زندگی است. پیشرفت تکنولوژی به شکل عجیبی ریتم زندگی را تند کرده و در این هیاهویی که در زندگی شهری بهراه افتاده خیلی از سنتها فراموش شده است. مشکلات روزمره و دغدغههای معیشتی حوصله چندانی برای حضور در مهمانیهای سنتی باقی نمیگذارد. کمتر پیش میآید که مردم مثل روزگار قدیم در ساعات عصرگاهی به خانه بروند و خودشان را برای مهمانیهایی که گاهی تا ساعات بامدادی ادامه دارد آماده کنند. شب چله میتواند بهترین فرصت برای کنارگذاشتن موبایل باشد. در این شب میشود دورهم جمع شد و یک بحث آزاد درباره قصه و قصهگویی ترتیب داد. میتوانیم خاطرات سالهای گذشته را در کنار یکدیگر مرور کنیم. میشود مسابقه طرح سؤال برای گرفتن بهترین جواب را برگزار کرد. روایتکردن داستانهای قدیمی و معرفی شخصیتهای اساطیری و پررنگ نشاندادن صفتهای نیک آنها نزد کوچکترها هم خالی از لطف نخواهد بود.
بچههای نسل امروز را چگونه میتوان با سنتهای شب چله آشنا کرد؟
بچهها هرچه ببینند و برایشان قابل باور باشد را یاد میگیرند و در ذهنشان ثبت میکنند. سادهترین راه برای احیای سنتهای شب چله، تولید برنامههای تلویزیونی با موضوع قصههای شب چله است. هنوز هم میشود قصههای شب چله را در محلهها و بین خانوادهها گسترش داد و فرصت انجام این کار را داریم. امروزه از طریق اینترنت میتوان به همه کتابهایی که درباره آداب و سنتهای شب چله منتشرشده دسترسی پیدا کرد. کافی است در اینترنت کلید واژههایی مثل «قصههای شب چله» را جستوجو کنید تا به انواع قصههای شب چلهای که برای سنین مختلف مناسب است دسترسی پیدا کنید. توصیهام این است که خانوادهها در شب چله یک یا 2قصه برای بچهها تعریف کنند یا اجازه بدهند بچهها قصههای خودشان را روایت کنند، بدون آنکه مورد تمسخر قرار بگیرند. متأسفانه سنت قصهگویی و حافظخوانی در شب چله کمرنگ شده و برای بیان این حقیقت تلخ باید از خود حافظ کمک بگیرم که میگوید: یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد/ دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد.
منبع: همشهری