کد خبر :257619
هادی حجازی فر: ابراهیم حاتمی‌کیا در کارگردانی به شدت مستبد است
هادی حجازی‌فر که فیلم «موقعیت مهدی» را با محوریت زندگی شهید مهدی باکری روی پرده سینما دارد در گفت‌وگو با اندیشه پویا از خاطره همکاری با ابراهیم حاتمی‌کیا گفت.

او در پاسخ به این سوال که بعد از کار با محمدحسین مهدویان، تو تجربه همکاری با ابراهیم حاتمی‌کیا در «به وقت شام» را هم داشتی. چطور تجربه‌ای بود؟ گفت: کارکردن با حاتمی‌کیا یکی از آرزوهای من بود. «آژانس شیشه‌ای» و «از کرخه تا راین» را دوست داشتم و به نظرم فیلم «دیده‌بان» هنوز که هنوز است، کم همتاست. برای بازی در «به وقت شام» به من زنگ زدند که امروز بیا و در حالی که می‌توانستم بروم، خودم را گرفتم و گفتم امروز نمی‌رسم! گفتم جوری رفتار کنم که لو نروم! برای فردایش قرار گذاشتم و فردایش در خیابان از خوشحالی دور خودم چرخیدم. قرار بود در فیلم حاتمی‌کیا بازی کنم، رفتم آنجا و در مورد فیلمنامه حرف زدیم و توافق شد، اما خاطره خوبی از بازی در این فیلم و همکاری با حاتمی‌کیا نداشتم.
.
او در جواب این که احتمالا حاتمی‌کیا مستبد بود در کارش و تو هم می‌خواستی خودت باشی و آزاد؟ گفت: بله! حاتمی‌کیا در کارگردانی به شدت مستبد است، جنس بازی‌ای که از من می‌خواست به شدت اغراق‌آمیز بود، طوری شد که گفتم اصلا من را برای چه آوردید؟ دستیارهای ایشان فضایی راه می‌انداختند که نمی‌توانستی با کارگردان حرف بزنی. خلاصه ارتباط عاطفی میان ما شکل نمی‌گرفت، حاتمی‌کیا آدم خوب و رکی است که مغز و قلبش به لب‌هایش متصل است. مصلحت‌اندیش نیست اما کار کردن با او برای بازیگری که می‌خواهد بازی رئالیستی داشته باشد کابوس است. روز چهارم کار بود که گفتم گریم نمی‌شوم تا با آقای حاتمی‌کیا حرف بزنم. بعد به ایشان گفتم بی‌خیال من شوید، تنها چهار روز فیلم‌برداری کرده‌اید. یک نفر دیگر را جای من بیاورید، دیگر نمی‌توانم. اما حاتمی‌کیا گفت به من اعتماد کن. روز دهم در چشم‌هایش می‌خواندم که توی دلش می‌گوید چه غلطی کردم تو را عوض نکردم. ما چهار ماه با دعوا و بحث با هم کار کردیم!
.
حجازی‌فر در جواب مگر چه کار می‌کردید؟ گفت: مثلا می‌گفتم این دیالوگ را نمی‌گویم، شعاری است. حاتمی‌کیا هم می‌گفت من این همه سال فیلم ساختم، هیچ کس نگفت شعاری است، من هم می‌گفتم تا حالا کسی جرأت نکرده بود بگوید اما من می‌گویم، البته او هم از جایی به بعد، حال من را گرفت، یک ماه و نیم من را در آن قفس‌ها می‌انداخت و از صبح که می‌رفتم داخل قفسم بودم و حتی دل دستیارش برایم به رحم آمده بود.
.
منبع: سینما دیلی