کد خبر :243750
امیرعبدالهیان: قبلا با تیم بایدن مذاکره کردیم، مجددا معنایی ندارد
دستیار ویژه رئیس و مدیرکل امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی با بیان اینکه ما در سطح نظام با طرف مقابل مذاکره کرده و به توافق رسیدیم و حالا باید توافق عملیاتی شود، گفت: اتفاقا مذاکره با بخشی از تیم آقای بایدن و در دوره ای که خود او در مذاکرات نقش داشت، انجام شده؛ پس اساسا مذاکره مجدد معنا ندارد.

دولت جدید آمریکا با همه حاشیه هایش به کاخ سفید رسیده است؛ خیلی ها در داخل ایران به پیروزی بایدن چشم دوخته بودند تا شاید رئیس جمهور جدید آمریکا راهی جز راه ترامپ را در برخورد با ایران از سر بگیرد.

ماجرا اما تا امروز آنچنان که عده ای خیال می کردند پیش نرفته است؛ بایدن و تیم وزارت خارجه اش (یا همان اعضای ریز و درشت تیم مذاکرات آمریکا در برجام) نیامده از مذاکره مجدد درباره موضوعات جدید حرف می زنند؛ موضوعاتی مثل توان موشکی ایران و منطقه!

در این میان برخی معتقدند اشتیاق نشان دادن های بیش از حد طرف هایی در داخل ایران در مواضع ساکنان جدید کاخ سفید بی اثر نیست؛ کسانی که به طور غیررسمی در تهران ستاد تبلیغاتی بایدن را ایجاد کردند تا شاید از این ره آورد در سال پایانی دولت دوازدهم، راهی برای گشایش اقتصادی پیدا کنند.

برای آنها فرقی ندارد که بدانند بایدن مرد پشت پرده بسیاری از سیاست های خصمانه علیه ایران و منطقه غرب آسیا بوده یا حتی آنکه این روزها نیز در حال تدوین رویکردی جدید برای کشاندن ایران به مذاکره ای طولانی است، آنهم با اهدافی خاص!

برای بررسی وضعیت فعلی ایران و آمریکا و همچنین برخی تحولات منطقه با دکتر حسین امیرعبداللهیان دستیار ویژه رئیس و مدیرکل امور بین‌الملل مجلس شورای اسلامی به گفت‌وگو نشسته ایم.

حتی فرد مثل او که یک دیپلمات برجسته است و اصولا به دیپلمات ها خوشبینی را می آموزند، به تغییر رفتار آمریکا و بازگشت از راهی که علیه ملت ایران رفته، بدبین است؛ امیرعبداللهیان از تله مذاکراتی احتمالی آمریکا در مقابل ایران گفت و اینکه ممکن است برخی در داخل خواسته یا ناخواسته وارد این تله شوند.

در ادامه مشروح این مصاحبه می خوانید:

در جریان انتخابات آمریکا از ابتدا برخی این روند را شروع کرده بودند تا القا کنند اگر طرف مقابل ترامپ پیروز انتخابات شود به نفع ماست و می توانیم از این تغییر شرایط در آمریکا به نفع خودمان چه در مورد برجام و چه در موضوعات دیگر استفاده کنیم؛ آیا در این صورت اتفاقاتی در کشور ما رخ می داد و اینکه در جغرافیای بین الملل داشتن چنین نگاهی که مسائل داخلی خود را با توجه به مسائل بیرونی هماهنگ کنیم درست است یا نه؟

در ارتباط با تحولات سیاسی و انتخاباتی در آمریکا و گره زدن مسائل ما به طور مستقیم با مسائل آمریکا به نظر یک تندروی و حرکت در شیب تند است و اقدام خردمندانه ای به حساب نمی آید.

اساسا وقتی در مطالعات روابط بین الملل و سیاست بین الملل می خواهیم بگوییم مولفه های قدرت کشور چیست یا مولفه های قدرت شامل چه آیتم هایی می شود؛  هیچ کس نمی آید داشتن رابطه با یک کشور که مثلا نقش ابرقدرتی در منطقه دارد را به عنوان یکی از مولفه های قدرت کشور نام ببرد بلکه موقعیت سرزمین، شکل سرزمین، ترکیب جمعیتی، میزان جمعیت، نیروی جوانی که در آن کشور وجود دارد، منابع زیرزمینی و موقعیت ژئوپولوتیکی عناصر ملموس قدرت به حساب می رود.

در بخش عناصر غیرملموس یا غیر محسوس قدرت هم  مسائلی مثل روحیه ملی، رهبری، هم بستگی ملی، توان دفاعی و توان علم و فناوری مورد توجه قرار می گیرد.

 در نتیجه وقتی ما از وضعیت کشور می خواهیم صحبت کنیم، تنها چیزی که مطرح نیست این است که یک کشور دارای قدرت چقدر در توان و قدرت ما تاثیر دارد؛ این را باید به عنوان یک اساس و پایه بدانیم.

اما بالاخره بخشی از سیاست مداران کلید و راه حل مشکلات کشور را در بیرون جستجو می کنند؛ چرا؟ ما دارای ثروت عظیم زیرزمینی هستیم به نام نفت و گاز؛ متاسفانه از زمان کشف نفت در منطقه ما تا به امروز بخشی از سیاست مداران کشور ما چه در درون جمهوری اسلامی ایران و چه قبل از پیروزی انقلاب اسلامی که همه چیز را گره زدند به استخراج و فروش راحت نفت و واردات از کشورهای دیگر به ایران.

در نتیجه وقتی قرار باشد مدل تغییر کند، خیلی ها سختشان است و می گویند راه به این راحتی داریم و درآمد به این راحتی داریم چرا باید به سراغ راه های دیگر برویم.

گره زدن اقتصاد ما به نفت و اینکه ابزار نفت  در سطح بین الملل همه عواملش در اختیار ما نیست باعث شده که نگاه و رفتار بازیگران خارجی، سطحی از تاثیر را در اقتصاد کشور ما بگذارند و این خطایی است که به نظر می رسد در کشور رخ داده است و بارها مقام معظم رهبری نسبت به این مسئله اشاره کردند که اقتصاد ما باید غیر نفتی باشد، بودجه کشور باید غیر نفتی باشد و در نفت بیشتر در حوزه فرآورده های نفتی حداکثر استفاده را داشته باشیم.

*آمریکا حتی در دوران پهلوی هم به مردم ایران کمک نکرد
حالا فرض کنیم که بخشی از مسائل به نادرست به آمریکا گره خورده است، آیا آمریکا شفا می دهد؟ به نظر من آمریکایی ها نه در دوره پهلوی و نه در دوره جمهوری اسلامی ایران هیچ کمکی به مردم ایران نکردند.

در دوره پهلوی از رژیم پهلوی حمایت های سیاسی می کردند و محمدرضا هم به عنوان مزدور آمریکا سرویس هایی را به آنها می داد.
امروز در کاخ سفید تغییر قدرت رخ داده است؛ حالا این تغییر قدرت می تواند در شیوه رفتارشان نسبت به ما روزنه های محدودی را ایجاد کند، اما آیا  این فرصت ها گره گشای همه مشکلات ما خواهد بود یا اینکه یک پنجره های کوچکی است که می تواند در یک حوزه های کوچکی گشایش هایی را ایجاد کند آن هم در شرایطی که آمریکایی ها نیت خیر داشته باشند؛ اما آمریکایی ها واقعا در این سال های قبل و به خصوص پس از پیروزی انقلاب به طور خاص نشان دادند که صرفا به دنبال منافع خود هستند.

*آمریکایی ها فقط منافع خودشان را در مذاکرات می بینند
وقتی در سال 1386 مذاکره سه جانبه ایران، عراق و آمریکا را در بغداد داشتیم؛ روحیه آمریکایی ها سر میز مذاکره اینگونه بود که دستور مذاکره را آنها می خواستند صادر کنند، خروجی مذاکره را هم آنها می خواستند تعیین کنند و به دلیل آنکه در هیچ کدام از این دو بخش منطقی حاکم نبود در مذاکرات، ما سه ساعت درگیر این مسئله بودیم و زیر بار نمی رفتیم.

در رفتار استکباری آمریکا که می خواهند همه چیز را خودشان تعیین کنند و فقط منافع خودشان را می بینند، چندان تفاوتی بین آمریکا جمهوری خواه و دموکرات ایجاد نمی کند.

برای ما ملاک تغییر رفتار آمریکایی هاست؛ ترجمان تغییر رفتار آمریکا مشخص است از موضوع لغو تحریم ها گرفته تا بسیاری از مداخلاتی که از گذشته در ایران داشتند و دوست دارند همچنان داشته باشند.

*گشایش های احتمالی در دولت بایدن برای ایجاد دودستگی در ایران است
اگر هیچ رد پایی از این رفتارها نباشد و بالعکس جبران مافات کنند آن وقت تازه به مرحله ای رسیدیم که آمریکا وارد فاز تغییر رفتار شده و می شود فکر کرد که آیا آمریکای بایدن با آمریکا ترامپ تفاوت دارد یا نه؟ آیا آمریکا جمهوی خواه با آمریکا دموکرات تفاوت دارد یا نه؟

به نظر تا الان حداکثر در بهترین و خوش بینانه ترین حالت دریچه های کوچکی باز خواهد شد، آمریکایی ها برای ایجاد دو دستگی در داخل کشور ایجاد خواهند کرد، وحدت ملی ما را هدف قرار خواهند داد و تلاش می کنند اقتصاد و امنیت کشور را هدف قرار دهند؛ تلاش می کنند ریشه ایران و ایرانی را با این اقتداری که در منطقه غرب آسیا دارد بزنند.

خودشان از این سیاست حتی در دوران دموکرات ها با ادبیات زدن سر مار یاد کردند؛ سیاستی که دنبال می کنند فقط سیاست تضعیف نظام و اعمال فشار روی مردم و تحریم های حداکثری نیست بلکه سیاستی است که می گویند سر ایران را باید بزنیم، ایران باید به سمت تجزیه برود تا این اقتدار و شرایط برآمده در منطقه را شاهد نباشیم.

*امیدی به تغییر رفتار ملموس آمریکا نیست
ما دیپلمات هستیم و به ما یاد دادند که همیشه باید خوش بین باشیم و خوش بینانه حرف بزنیم و منفی صحبت نکنیم، باید منتظر بمانیم تا ببینیم آیا تغییر رفتار ملموس، تاثیرگذار و عملی را از آمریکایی ها شاهد خواهیم بود در دوران حاکمیت دموکرات ها یا نه .
البته من با اینکه دیپلمات هستم به این مسئله خوش بین نیستم چرا که نقض برجام از زمان شخص آقای باراک اوباما شروع شد.

*تردید نکنید که آمریکا می خواهد ایران در تله مذاکره بیفتد/ مذاکره با آمریکا یعنی مذاکره روی همه چیز!

به نظر پیش بینی هایی در این بین وجود دارد و گفته می شود ممکن است ما دوباره در یک تله مذاکراتی با آمریکا گرفتار شویم، به دلیل آنکه دولت نشان داده تمایل جدی دارد که با آمریکایی ها سر میز مذاکره بنشیند چقدر احتمال می دهید ما دوباره در تله مذاکره بیفتیم؟

در این باره تردید نکنید چه ترامپ روی کار می آمد و چه بایدن.
در این چهارسال ترامپ التماس می کرد برای مذاکره و حتی یکی از اهرم های تبلیغاتی اش در کارناوال های انتخاباتی این بود که اگر من برنده بشوم ایرانی ها ظرف چند ثانیه به من زنگ می زنند و با من سر میز مذاکره می نشینند.

دموکرات ها هم به دنبال این هستند که حتما از ابزار مذاکرات استفاده کنند آنها وقتی از مذاکره صحبت می کنند عزمشان برای مذاکره مجدد بر سر مباحث هسته ای، مسائل منطقه ای و مباحث موشکی است یعنی طیف وسیعی را در بر می گیرد زیرا اشتهای زیادی دارند.

* قبلا با تیم بایدن مذاکره کردیم؛ مذاکره مجدد معنا ندارد!
طبیعتا در ایران هم افراد و جریاناتی وجود دارند که مذاکره با آمریکا را یک گام و یک راه حل می دانند.
ابزار یک دیپلمات گفت و گو و مذاکره است اما وقتی به عنوان نظام حرف می زنیم در سطح نظام ما مذاکره کردیم، مذاکره به توافق منجر شده است و الان باید عملیاتی شود.
اتفاقا مذاکره با بخشی از تیم آقای بایدن و در دوره ای که خود این آقا در مذاکرات نقش داشته است انجام شده؛ پس اساسا صحبت کردن از مذاکره مجدد معنا ندارد.

*مذاکره دوباره فقط برای معطل کردن ایران است/ آمریکا باید همان توافق قبلی را اجرا کند
شما اگر مذاکره قبلی را قبول دارید اگر سندی که از آن مذاکره حاصل شده و بیش از صد و چند صفحه است را قبول دارید پس همان را اجرا کنید اصلا مذاکره کردن در این موضوع و در این مقطع به نظرم عین معطل کردن و گرفتار کردن ایران در تله ای است که برای آمریکایی ها بسیار مطلوب خواهد بود و می توانند حتی شرایط جدید را به ما تحمیل کنند اما برای ما جز اتلاف وقت و بالا بردن سطح انتظارات و جز اینکه در بهترین حالت پنج سال بعد در همین نقطه باشیم چیز دیگری ندارد از این رو خرد انسانی این را ایجاب نمی کند دوباره به این راه وارد شویم.

اصل مذاکره در عرصه دیپلماسی یک معنی دارد اما مذاکره در این موضوع و درمورد برجام بعد از گذشت این تاریخ پر فراز و نشیب 6 سال گذشته و بی تعهدی آمریکایی ها و نقض تعهدات اروپایی ها اتلاف وقت خواهد بود ما باید محکم و با صدای واحد بگوییم که مذاکره لازم انجام شده، کفایت مذاکره اعلام شده و سند آن هم امضا شده است این گوی و این میدان اگر مرد عمل هستید آن را اجرا کنید.

بخش دیگر سوالات ما به ماجرای عادی سازی روابط برخی کشورهای عربی با رژیم صهیونیستی اختصاص دارد؛ به نظر می رسد مسئله دوستی و صلح برخی کشورهای عربی با رژیم اشغالگر قدس بیشتر از آنکه با هدف رسمیت بخشی به رژیم صهیونیستی باشد با هدف صف کشی این کشورها در برابر جمهوری اسلامی ایران و جبهه مقاومت است، آیا نگاه این چنینی به روابط برخی کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی را قبول دارید؟

اعراب با رژیم صهونیستی به صلح نمی رسند؛ نهایتا عادی سازی!
البته من این از این مسئله به عنوان صلح عربی – صهیونیستی یاد نمی کنم. زیرا این اقدان واقعا تلاشی است که نشان دهند به سمت عادی سازی روابط حرکت کردند. حقیقتا تا رسیدن به صلح رژیم صهیونیستی راه زیادی را باید طی کند و با توجه به فراز و نشیب هایی که در منطقه وجود دارد این اتفاق رخ نخواهد داد.

کشورهایی که در مسیر آشکار سازی روابطشان حرکت کردند، در حقیقت کشورهایی هستند که روابط پنهان داشتند و روابط خود را آشکار ساختند، از جمله امارات متحده عربی؛ اینها با چالش های جدی مواجه هستند و خودشان نگرانی های جدی در این رابطه دارند.

بیش از یک دهه پیش صهیونیست ها به این نتیجه رسیده اند که امکان عادی سازی روابط و برقراری روابط دیپلماتیک با کشورهای اسلامی و کشورهای منطقه وجود ندارد از این رو مسیر را تغییر دادند؛ مسیر را به سمت برقراری مراودات اقتصادی ، علمی و فناوری و فرهنگی سوق دادند.

مثلا وقتی با امارات عادی سازی را آشکار ساختند یکی از مواردی که انجام دادند در خصوص تبادل توریسم در حوزه فرهنگی بود، اتفاقی که در حال رخ دادن است به نظر کاملا در شروع یک مسیر جدید است اما آیا این نشان دهنده ضعف جبهه مقاومت است؟ نه.

اتفاقا این نشان می دهد جبهه مقاومت آنقدر تاثیرات عمیقی گذاشته که رژیم صهیونیستی پشت دیوارهای بلند محاصره شده در واکنش به ضربات متعددی که خورده می خواهد بیان کند در این حوزه ها هستند و وجود دارد.

*عادی سازی روابط با رژیم صهیونیستی تصمیم حاکمان عرب نبود
این عادی سازی را می توان از یک منظر دیگر هم دید، به جرات می گویم هیچ کدام از کشورهایی که در این مقطع وارد پروژه عادی سازی شدند حاکمانشان با اینکه کاملا تحت امر آمریکایی ها هستند، خودشان تصمیم به این اقدام نگرفتند و این فشار آمریکایی ها بود که آنها را به این کار وا داشت.

سیرکی که آقای ترامپ در بالکن کاخ سفید راه اندخت و وزرای خارجه بحرین و امارات را با حالت رقت آمیز به آنجا آورد کاملا نشان داد که آقای ترامپ یک نمایش سیرک گونه ای را به راه انداخته ولی بازیگران این سیرک وزرای خارجه امارات و بحرین بودند.

یعنی کاملا می شد دید که چقدر تحقیر آمیز با آنها رفتار می کند این تصمیم حاکمان این کشورها نبود که روابط را به سمت عادی سازی با صهیونیست ها سوق دهند بلکه فشار آمریکا بود که آنها را به این سمت برد.

من به عنوان کسی که الفبای منطقه غرب آسیا را می دانم معتقدم این اتفاق ضمن اینکه یک ننگ برای حاکمان این کشورهاست، می تواند یک تحول جدید در وضعیت پرونده فلسطین در منطقه باشد.

این کشورها اساسا در حوزه فلسطین هیچ نقشی نداشتند، برای مثال بگویید امارات در دهه های اخیر چه کمکی به مردم فلسطین و مقاومت فلسطین کرده است؟
جایگاه امارات و بحرین و مغرب در مقاومتی که مهمترین حرف را در موضوع فلسطین در مقابله با رژیم صهیونیستی می زند کجای معادلات بوده؟ در واقع هیچ کجای این معادلات نبودند  بلکه در بعضی جاها از جنگ 33روزه لبنان، 22 روزه و 8 روزه غزه حتی بخش های امنیتی آنها در خدمت رژیم صهیونیستی بودند.

اینها در معادله فلسطین جایی نبودند که حالا اگر بروند یک سندی را جلوی دوربین در بالکن کاخ سفید امضا کنند بگوییم یک اتفاق مهمی رخ داده است، اینها یا در حاشیه بودند و یا در زمین اسرائیل بازی می کردند حالا آمدند یک بخشی از این مسائل را علنی کردند.

احتمال حماقت جدی از سوی اسرائیل در منطقه در حوزه سوریه را می دهید با توجه به اینکه سید حسن نصرالله هم چندی پیش به این نکته اشاره کرد که «شاید بخواهند من را بزنند» در حوزه نخبگانی هم تحلیلی مطرح شده که ممکن است حماقت جدیدی داشته باشند، چقدر این مسئله را برای تغییر میدان مقاومت محتمل می دانید؟

*آمریکا و رژیم صهیونیستی اگر بتوانند در حمله به ایران و متحدانش تردید نمی‌کنند
صهیونیست ها در منطقه و آمریکایی ها اگر جبهه مقاومت را ضعیف ببینند و فرصت کنند که بخواهند ضربه ای وارد کنند این مسئله خیلی ارتباطی به رفتن ترامپ و آمدن بایدن ندارد.

هر زمان اگر می توانستند در همین سالها هم اقدامی را انجام دهند، انجام می دادند و منتظر نمی ماندند.

به نظر من اگر آمریکایی ها و صهیونیستی ها وارد جنگ با ایران یا متحدان ایران در منطقه نمی شوند به خاطر این است که نمی خواهند و نمی توانند اما اگر بتوانند تردید نکنید که یک ثانیه هم تامل نمی کنند.

مقاومت و توان بالای جمهوری اسلامی ایران این فرصت را از آنها گرفته که این کار را انجام دهند.
شما بررسی کنید ببینید وقتی آمریکایی ها به افغانستان حمله کردند و بعد از آن در سال 2003 میلادی به عراق حمله کردند این دو کشور در چه شرایطی بودند.

آمریکایی ها وقتی بعد از حادثه ساختگی یا غیرساختگی 11 سپتامبر که جای بسی بحث و تحلیل دارد، وقتی آمدند به افغانستان حمله کنند، در افغانستان پربردترین صلاحی که وجود داشت آرپیچی 7 و تیرباری که روی این خودروهای وانت تردد می کردند بود، آن زمان یک شاعر افغانی یک شعر خوبی را گفته بود و افغانستان را اینگونه توصیف کرده بود که «کشور دود، کشور باروت کشور، نعش های بی تابوت» یعنی حداکثر چیزی که افغانستان داشت مجاهدینی بودند که در کوه و کمر مبارزه می کردند، آمریکا این درک را از زمین افغانستان داشت که جرات کرد بیاید و افغانستان را اشغال کند.

CNN باعث سقوط صدام شد نه تانک های آمریکایی!
من به عنوان دیپلماتی که در سال‌های پایانی حکومت صدام ملعون در عراق بودند از نزدیک می دیدم که آمریکایی ها به اسم بازرسان تسلیحاتی سازمان ملل آمدند و تمام زمین عراق را وجب به وجب شخم زدند وقتی مطمئن شدند که حتی یک راکتی که حتی 5 کیلومتر هم برد داشته باشد نمی توانند شلیک کنند با آن همه هیاهو وارد عراق شدند؛ در واقع آن زمان هم سی ان ان بود که باعث سقوط صدام شد نه تانک های آمریکایی.

ولی وقتی وارد عراق شدند که دندان های صدام را کشیده بودند، ناخن های صدام را کشیده بودند و هیچ ابزار دفاعی قابل اعتنایی در عراق وجود نداشت.

*تصور حمله به ایران و متحدانش هم برای آمریکا دشوار است
آمریکایی هایی که می بینند در حماقت ترامپ در هدف قرار دادن سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی عزیز ایران علنا با صدای بلند با پذیرش مسئولیت 13 موشک بالستیک نقطه زن دقیق را به پایگاه استراتژیک و مهمترین پایگاهش در منطقه می زند و از بیش از 95 درصد از توان دفاعی ایران هم هیچ اطلاعی ندارد و جزو اسرار  بخش های محرمانه تسلیحات نظامی ماست، تصور اینکه جرات جسارت به ایران یا حتی متحدان ایران را هم داشته باشد، کار دشواری است.

*دوگانه «جنگ و صلح» نداریم؛ اینها بازی سیاسی است
اما متاسفانه باید بگویم برخی در داخل با بازی های سیاسی داخلی می خواهند دوگانه جنگ و صلح را در ذهن مردم القا کنند اما من با جرات می توانم بگویم که توان دفاعی ما صلح و عدم تهدید ایران را تضمین کرده است از این رو چیزی به نام دوگانه جنگ و صلح نداریم ما یک گانه صلح داریم که ناشی از اقتدار ملی، دفاعی، توان بالا و همبستگی است که در کشو وجود دارد.

آمریکایی ها و صهیونیست ها حتی در اینکه بخواهند به غزه و لبنان حمله کنند با توان بالایی که اینها دارند و ما هم با صدای بلند گفتیم که اینها دوستان و متحدان ما هستند از آنها حمایت کردیم وخواهیم کرد بنابراین چنین تصوری را نخواهند داشت؛ اما به هر حال جنگ رسانه ای و فضای مجازی این روزها بسیار متداول است و به این مسئله دامن می زند.

*عربستان در جنگ یمن، فریب غرب را خورد
به عنوان آخرین سوال درباره جدید تحولات یمن خواهد بود و اینکه به نظر شما بعد از یک دوره درگیری در این کشور شرایط فعلی به نفع کدام طرف درگیر است؟

در حقیقت بعد از گذشت حدود 5 سال با صراحت باید بگویم پیروز میدان نبرد در یمن، مردم یمن هستند. از شمال تا جنوب یمن پیروز مقاومت در برابر تجاوز آمریکایی، اسرائیلی و انگلیسی که به نام عربستان تمام شد، مردم یمن هستند.

عربستان بدون اجازه آمریکا توان ورود به این جنگ را نداشت، به نظر عربستان از بازی گران و کنش گران خارجی بازی خورد و هم دچار غرور شد؛ آل سلمان در عربستان وارد یک باتلاق شدند که نمی دانند چگونه از آن بیرون بیایند.

دومین سطحی که پیروز واقعی یمن است، انصارالله یمن و متحدین آن است. شما ببینید استان های شمالی یمن و صنعا پایتخت یمن که در اختیار انصارالله و متحدین آن است امن ترین منطقه یمن است، نه انفجار، نه اقدام تروریستی و نه انفجاری در این مناطق وجود ندارد؛ بله مردم تحت فشار شدید اقتصادی هستند، مشکلات فراوان دارند اما امنیت در حداکثر اعلا خودش تامین شده است.

در موضوع یمن ما معتقدیم سعودی ها باید بپذیرند که در حال بازی خوردن از کنشگران فرا منطقه ای هستند بنابراین برای حفظ امنیت خودشان و یمن باید مسیر سیاسی را طی کنند و تصور اینکه با اقدام نظامی بخواهند در یمن پیروز شوند را کنار بگذارند به طوری که تاریخ یمن هم این مسئله را نشان داده که چنین اتفاقی در آنجا نخواهد افتاد.

 با توجه وضعیت فعلی عربستان در منطقه، آینده سیاسی حاکمان سعودی را چطور ترسیم می کنید؟
به نظر می رسد آل سلمان در عربستان سعودی صرف نظر از تحولات کاخ سفید باید روابط خود را با همسایگانشان تنظیم کنند. روابط منطقه ای خود را باید عادی و طبیعی کنند.
نمی شود عربستان سعودی با یک دست از تروریست ها حمایت تسلیحاتی و امنیتی کند و از طرف دیگر بادست دیگرش شاخه زیتون بگیرد و از صلح و امنیت در منطقه صحبت کند.
هیچ کس به اندازه جمهوری اسلامی ایران در مبارزه با تروریسم هزینه پرداخت نکرده است؛ بالاترین هزینه ها را جمهوری اسلامی ایران در کمک به عراق و سوریه در مبارزه با داعش انجام داده است و از آن طرف بالاترین کمک های امنیتی و تسلیحاتی را عربستان سعودی و برخی کشورهای منطقه ای و فرامنطقه ای به داعش انجام دادند.

*عربستان می تواند روی ایران حساب کند
عربستان سعودی اگر می خواهد براساس منطق و عقلانیت عمل کند اولا باید رفتار خود را برگردانده به مسیر سازنده و این مسیر غیرسازنده در منطقه دست بردارد، ثانیا باید بداند که جمهوری اسلامی ایران مهمترین همسایه ای است که در بدترین شرایط عربستان‌، مردم عربستان و حتی حاکمان این کشور می توانند روی این همسایه حساب کنند.
جمهوری اسلامی ایران نشان داد کشور کویتی که زمانی پشت صدام در جنگ علیه ما بود وقتی دچار مشکل شد ما از پشت به این کویت خنجر نزدیم و حمایتش کردیم.

قطر دید وقتی توسط چهار کشور تحریم شد جمهوری اسلامی ایران با صدای بلند در مقابل آن تحریم ها کمکش کرد و در کنار قطر ایستاد.
عربستان سعودی باید به این فهم برسد و دست از دشمنی با جمهوری اسلامی ایران بردارد.
ایران مسیر را برای عربستان در عادی سازی روابط بازی گذاشته است اما در نهایت انتخاب در اختیار طرف سعودی است.

 

منبع: دانا